تپه جاویدی و راز اشلو را می خوانم. آنجا رسیده ام که در بحبوحه عملیات و بوی دود و خون و خاک و تاریکی هستند. عمو مرتضی قبل از عملیات با چه سختیهایی با کمک همراهانش به شناسایی مواضع دشمن رفته بودند. عملیات والفجر۲ با رمز یا الله… یا الله… یا… بیشتر »
کلید واژه: "مادر"
توسط دی در دی، مادر، زن
صبح زود است. فرشته ها هنوز خواب هستند. دلم نمی آید بیدارشان کنم، اما خیلی هوایشان را کرده ام. با خودم می گویم پس کی بیدار می شوند؟ این جور موقع ها به شدت دعا می کنم برای کسانی که فرشته در خانه ندارند، اما آرزوی داشتنش را دارند. نسیم خنک صبحگاهی در نبود… بیشتر »
توسط دی در دی، مادر، زن
مامانش خانه نبود. شماره ای هم از او نداشتیم. مجبور شدیم خودمان ببریمش بیمارستان. چهارپایه زیر پایش گذاشته بود تا دستش به شکلاتهای توی کابینت بالا برسد. چهارپایه لغزید و افتاد.قسمتی از پای راستش ترک کوچکی برداشته بود. پدر و مادر هر دو شاغل بودند. اما… بیشتر »
با یک بازی بامزه و هیجان انگیز موافقید؟ شروع می کنیم … من از شما هر سؤالی پرسیدم شما باید سریع برعکس جواب بدید؛ - شما مدرسه را دوست دارید؟ - صبحانه خورش قیمه می خورید؟ - شبها با خانواده تلویزیون می بینید؟ حالا یک شکل دیگر: وقتی من گفتم «بشین» شما… بیشتر »
یه مادر بالقوه ی شش ساله هست که هر روز عروسکهاش رو حمام میده، غذا میده، میخوابونه، لباسهاشونو عوض می کنه، باهاشون حرف می زنه، به پارک می برشون، باهاشون بازی می کنه، در مقابل خطرات ازشون محافظت می کنه، … . هر چیزی یه مقدمه لازم داره دیگه. ما هم… بیشتر »
آخرین نظرات