نوه هاش براش از چشماش عزیزتر بودن. جمعه ای همه رو دعوت کرده بود. یکی هفت ساله، یکی پنج ساله، دوتا هم شش ساله. دوتا شش ساله ها که دوقولو بودن، هممش مشغول خوردن بودن.انگاری همیشه ی خدا تو مسابقه ی خوردن بودن و در حال سبقت گرفتن از همدیگه. حالا کاش خوردن… بیشتر »
آخرین نظرات